تفریحی برای هم کلاسی ها
روزی غلام آزمندی، خود را به گلدسته ی مسجدی رساند، اتفاقا بهلول بالایش رفته و مشغول مناجات بود. غلام به تصور این که صدا از آسمان می آید پرسید: خدایا هزار سال در نظر تو چقدر است ؟ بهلول جواب داد: ای بنده من حکم یک لحظه را دارد .
باز غلام پرسید: خدایا هزار دینار در نظرت چقدر است؟ بهلول جواب داد: ای بنده ی من حکم یک دینار را دارد. غلام عرض کرد: پس یک دینار به من عطا فرما . بهلول جواب داد: یک لحظه صبر کن. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |